گروه : فرهنگی و هنری » یادداشت
ساعت : 19:36
شناسه : 19080
تاریخ : 26 مهر 1397
به هنرمند واقعی نیازمندیم … به هنرمند واقعی نیازمندیم …

کارتر در یک اقدام کاملا حرفه‌ای، دقت کنید کاملا حرفه‌ای به جای تلاش برای نجات دادن کودک بخت برگشته، آرام آرام نزدیک سوژه شده و طوری که لاشخور از موقعیت خارج نشود.

به گزارش هاتف سیستان و بلوچستان، اجازه می‌خواهم یادداشتم را با یک ذکر یک ماجرای تلخ و تاسف بار شروع کنم. ماجرایی که سه بازیگر داشت. یک کودک آفریقایی، یک عکاس آمریکایی و یک لاشخور. قضیه‌ای که در قاب یک عکس جاودانه شد. عکسی که در دنیا به عکس «کودک و لاشخور» معروف شده است.
 
ماجرا از این قرار است که در ماه مارس سال ۱۹۹۳ میلادی و در جریان سفر کوین کارتر (عکاس آمریکایی) به سودان، وی به طور اتفاقی امکان عکس‌برداری از یک لحظه عجیب و تکان دهنده از قحطی مرگبار سودان در آن سال را پیدا نمود. در این لحظه خاص، یک کودک خردسال و گرسنه در تلاش برای رسیدن به یک مرکز تغذیه (از مراکز کمک‌های غذایی سازمان ملل متحد)، در نزدیکی این مرکز خسته و ناتوان از پای افتاد و درست در همین لحظه یک لاشخور، در نزدیکی او بر زمین نشست. گویی انتظار مرگ کودک را می‌کشید و نظاره گر جان دادن کودک بود تا پس از آن جثهٔ نحیف کودک را بدرد و خوراک خود سازد.
 
در این لحظات کارتر در یک اقدام کاملا حرفه‌ای، دقت کنید کاملا حرفه‌ای به جای تلاش برای نجات دادن کودک بخت برگشته، آرام آرام نزدیک سوژه شده و طوری که لاشخور از موقعیت خارج نشود! صحنه را با لنز دوربین خود شکار نمود.
 
این عکس به نیویورک تایمز فروخته شد، و برای اولین بار در ۲۶ ماه مارس سال ۱۹۹۳ میلادی در این نشریه انتشار یافت. بلافاصله پس از انتشار عکس، و در همان روز، صدها نفر از مردم با روزنامه تماس گرفتند و همگی جویای سرنوشت دختربچه حاضر در عکس شدند. اما هیچ‌کس از سرنوشت نهایی دختربچه اطلاعی نداشت. این عکس به عنوان عکس سال شناخته شد و به طور مکرر در نشریات و رسانه‌های مختلف انتشار یافت و بازتاب‌های وسیع و واکنش‌های گسترده‌ای را به دنبال داشت. همچنین در سال ۱۹۹۴، این عکس برنده جایزه پولیتزر عکاسی شد و اعتبار ویژه‌ای برای عکاس آمریکایی به ارمغان آورد.
 
این عکس همان طور که اوج حرفه‌ای گری عکاس را به رخ می‌کشید، اوج پستی و دنائت او را هم نشان می‌داد. او در حالی که می‌توانست کودک را از آن موقعیت مرگ‌آور نجات دهد و او را به یک مرکز تغذیه برساند، دوربین خود را در دست گرفت تا به شکل هنرمندانه‌ای! این اتفاق دردناک را به تصویر بکشد. شاید بهترین توصیف را از این اقدام عکاس آمریکایی، یک روزنامه در آمریکا در همان ایام عنوان کرد وقتی که نوشت: «او مردی است که لنز دوربین خود را به دقّت تنظیم کرد تا یک تصویر واقعی از درد و رنج کودک را ثبت کند، و از این روی او، به خوبیِ یک شکارچی یا صیاد لحظه‌ها عمل کرد، اما حقیقت این است که او لاشخور دیگری است که در صحنه حضور دارد!»
 
در پی انتشار این عکس، منتقدان زیادی در سراسر دنیا این عمل غیرانسانی عکاس را مورد نکوهش قرار دادند و اعتراضات زیادی به این عمل غیر انسانی انجام شد تا جایی که حدود یک سال بعد، عکاس ماجرا در اوج ناامیدی و استیصال به زندگی خویش خاتمه داد. وی یک سر شلنگی را بوسیله نوارچسب به لوله اگزوز وانت خود و انتهای دیگر آن را به پنجره سمت مسافر متصل کرد و خودرو خویش را روشن کرد و بدین ترتیب بر اثر مسمومیت با مونوکسید کربن درگذشت. وی در هنگام مرگ تنها ۳۳ سال داشت.
 
در پرونده این شماره ماهنامه هاتف جوان، قصد داریم به آسیب‌شناسی رفتارهای برخی هنرمندان بپردازیم. هنرمندانی که به جای تلاش برای بهبود وضعیت محرومیت در برخی مناطق استان سیستان و بلوچستان، اتفاقا بر روی زخم مردم منطقه نمک می‌پاشند و هر از چندگاهی با کلیپ‌های تلویزیونی، تصاویر اینستاگرامی یا پست‌های توئیتری خود غائله‌ای را می‌آفرینند و حقارتی که به هیچ وجه شایسته مردمان غیور این خطه است، به آنها تحمیل می‌نمایند.
 
البته به هیچ وجه قصد نداریم عنوان کنیم هنرمندان مورد نظر ما، از جنس همان هنرمندان پرورش یافته غرب و نظام ضد ارزش لیبرال غربی هستند که در طول یادداشت مطرح نمودیم، اما تداوم این رفتارها می‌تواند هشداری باشد که برخی از هنرمندان وطنی نیز گام در مسیر تاریک همان جریان و همان افراد گذاشته‌اند که مطمئنا انتهای آن نابودی اخلاق و ارزش‌هاست.
 
در حالی که اگر هنرمندان به منش ایرانی و اسلامی خود، عمل نمایند و با نیت خالص و رفتار به جا، به برخی از محرومیت‌های مردم استان بپردازند چه بسا اثری بیشتر از دستگاه‌ها و نهادهای ذی‌ربط داشته باشند و مردم کشور را به حمایت و هم‌دردی این استان دعوت کنند و آینده بسیار روشنی را برای این منطقه رقم بزنند و این جاست که باید گفت، به یک عدد هنرمند واقعی نیازمندیم…