ضمن اینکه در نقد منصفانه شبی که ماه کامل شد نباید محدودیتها و موانع تولید در آن شرایط جغرافیایی، امنیتی و سیاسی لوکیشنهای فیلم را فراموش کرد.
به گزارش هاتف سیستان و بلوچستان، نرگس آبیار با ساختن فیلم «شبی که ماه کامل شد» ثابت کرد میخواهد جسورانه به تجربهکردن فیلمهای سخت، متفاوت و دغدغهمند ادامه دهد، تا شاید در آیندهای نهچندان دور، یک فیلمساز مولف زن داشته باشیم.
یک دختر صاف و سادهی تهرانی، که در تمام مراحل زندگی حتی برای یک خرید ساده همراه حمایت مادر است، این لطافت محض، به ناگهان وسط این حجم از فقر، سیاهی، تلخی، آشفتگی و خشونت قرار میگیرد و هر چه این لطافت با مادرشدن بیشتر میشود، تعارض اوج میگیرد و آبیار به خوبی و با تسلط روایتگر این تردید عاشقانه، انتخاب، سردرگمی، تردید همسرانه، اجبار، تردید مادرانه، تصمیم و تسلیمشدن است.
همراه با سیر این روایت زنانه که گاهی از ابتدای راه عاشقی لبخند میزنید، گاه شوکه میشوید و گاهی نفستان بند میآید! الناز شاکردوست هماهنگ با ضربآهنگ فیلم به اوج بلوغ بازیگریاش میرسد.
هوتن شکیبای متفاوت که کاملا ساختار ذهنی شناختهشده مخاطب از حضورش در سریال لیسانسهها و تئاترهایش را به ناگهان درهممیشکند؛ بلوچ باورپذیری میشود که با پیمودن سیر تغییر از عاشقی به تردید و تکفیر میرسد و تکتک عواطف و احساسات را با هنرمندی تمام به نمایش میگذارد.
بازی مادرها هم تحسین برانگیز است. مخصوصا مادری که در مواجهه با احساسات مادرانه با فرزندان به خطا رفته و بالاجبار به تقدیرگرایی رسیده است و تنها میتواند انذاردهنده برای اجتناب عضو جدید از ورود به ورطه هلاک شود. فرشته صدر عرفایی بازی در سکوتش هم خیرهکننده است.
با وجود محاسن ذکرشده به نظر میرسد کمی ریتم نیمه اول فیلم کند است و مخاطب را برای رسیدن به حادثه معطل میکند. علیرغم لزوم پرداختن به ماجرای عاشقی برای تکمیلشدن سیر نزولی شخصیت عبدالحمید تا تکفیری شدن کامل، و با وجود تصاویر و دوربین ناب از سیستان بلوچستان که حرفها برای گفتن دارد، از این مردم نجیب، از فقر و کم توجهی، از آشفتگی و رهاشدگی و از ریشههای رشد این جریانات تندرو، باز نیاز به تدوین بهتر و ریتم تندتر احساس میشود.
ضمن اینکه در نقد منصفانه چنین اثری نباید محدودیتها و موانع تولید در آن شرایط جغرافیایی، امنیتی و سیاسی لوکیشنهای فیلم را فراموش کرد.
نرگس آبیار در نشست پرسش و پاسخ فیلم، درباره تغییر در فضای کاری خودش گفت: موضوع این فیلم سالها قبل مرا درگیر کرده بود و اخبارش را دنبال میکردم. سال گذشته از طرف یک نفر این فیلم پیشنهاد شد و چون داستان نگاه زنانهای داشت، برایم جذاب بود و پس از آن تصمیم گرفتم فیلم را بسازم.
وی افزود: من سه سال پیش آدم دیگری بودم و دوست داشتم «نفس» را بسازم ولی الان حالم تغییر کرده، هرچند باز هم فیلمی با نگاه زنانه ساختم.
وی درباره طولانی بودن فیلم هم گفت: اینکه جا بیندازیم فیلم حتما ۹۰ دقیقه باشد خوب نیست چون نمیتوان سیر اتفاقات را برای یک کاراکتر در این مدت نشان داد. ضمن اینکه موضوع من دستگیری عبدالمالک ریگی نبوده و میخواستم از نگاه نقش اصلی فیلم، به ماجرای رادیکالیسم دینی نگاه کنم و بگویم حتی عشق هم میتواند قربانی شود. من سعی کردم محافظهکارانه عمل نکنم.
آبیار ادامه داد: از یازده سپتامبر به بعد شاهد رشد این نوع تفکر بهویژه در منطقه خودمان بودیم و من این فیلم را بهخاطر رنجی که مردم سیستان و بلوچستان از افراطیگری دینی میبرند، ساختم.
آنها دوست داشتند فیلمی ساخته شود که از این ماجراها جدا شوند و حتی طایفه ریگی سابقه در مبارزه با استعمار داشته است. من خواهش میکنم در نقدهایتان از نام ریگی استفاده نکنید چون عبدالحمید یک نفر بود و ریگی یک طایفه که من برایشان احترام زیادی قائلم. وی همچنین درباره حضور کم نیروهای ایرانی گفت: ما نیروهای امنیتی ایرانی را زیاد نداشتیم چون موضوع ما اصلا این نبود بلکه داستانی عاشقانه داشتیم.
آبیار در بخشی دیگر گفت: فیلمسازی خیلی کار سختی است و بعضی وقتها منتقدان خیلی بیرحم برخورد میکنند. من فیلم ارزشی نمیسازم اما شاید بتوان تعریف دقیقتری از آن بعدها ارائه داد.
هوتن شکیبا هم در این نشست بیان کرد: نقش (عبدالحمید ریگی) سختی زیادی داشت و خانم آبیار خیلی کمک کرد. اگر بگویم به این فکر نمیکنم که در جشنواره جایزه بگیرم دروغ گفتهام اما سعی میکنم زیاد فکر نکنم تا به ذوق من نخورد.