نزدیک غروب ، برای قدم زدن و پیاده روی به ساحل دریا کوچک خلیج چابهار در انتهای بلوار امام خمینی (ره) رفتم که محله های قدیمی و اولیه شهر مثل اسلام آباد ( محله میدها) ، محله مسقطی ها و محله ریکسر در آنجا واقع شده است و در هنگام پیاده روی کنار ساحل دریا کوچک یکی از دوستان قدیمی خودم را دیدم ایشان شغل خودش و آبا و اجدادش صید و صیادی است، مدت زیادی بود ایشان را ندیده بودم در کنارش نشستم و کمی از احوالش جویا شدم.
نوشیدنی را که در دست داشت با تردید و شرمندگی به من نیز تعارف کرد چون بطری آب معدنی همراهم بود گفتم : “ممنون آب میخورم ، دلستر رو خودت نوش جان کن ولی چرا با شرمندگی نوشیدنی تعارف می کنی؟”
گفت:می دانی داخل این بطری چی است؟
گفتم: نه ، مگر دلستر نیست؟
گفت: “مشروب الکلی است که دارم می خورم!
من وقتی این حرف را شنیدم که بهترین دوستم از بچه مثبت های روزگار و پسر یکی از بهترین صیادهای شهرستان چابهار دارد مشروب می خورد انگار دنیا روی سرم خراب شد گفتم: “تو که از خوبان روزگار بودی چرا به این راه کشیده شدی و به این صورت کنار ساحل زهر می نوشی؟”
من پای درد و دل این دوست و این صیاد که حرفه صیادی از شغل های آبا و اجدادش بود نشستم انگار دل پری داشت و منتظر یک گوش برای شنیدن درد و رنجش بود.من هم پای حرفاش نشستم و گوش دادم.
ایشان صحبت هایش را اینگونه ادامه داد که : چند مدت است به دلایل مختلف کار ما یعنی صید حال و روز مناسبی ندارد گفت ما کار صید با قایق انجام می دهیم که به آب های عمیق دریا برای صید نمی رویم و در سواحل نزدیک صیادی میکنیم متأسفانه به دلایل مختلف زیستگاه های ماهیان ما در دریا از بین رفته است که یکی از مهمترین دلایل تخریب و از بین رفتن آن وجود کشتی های صید ترال است نه تنها زیستگاه صید ما بلکه محیط زیست گیاهان دریایی و مرجان ها که منابع تغذیه گونه های مختلف دریایی را نیز از بین برده و در نتیجه سفرههای ما صیادان بلوچ چابهاری از رونق سابق افتاده است ؛ مثلا ماهی ۴۰ هزار تومانی شده کیلویی ۲۰۰ هزار تومان و نه معیشت مان مثل قبل است نه صیدمان!!! این عامل مهم در شهر چابهار باعث شده زندگی شخصی و شغلی ما صیادان در معرض خطر باشد و صید ترال یا کفروب که در یک دهه گذشته رواج بیشتری هم پیدا کرده یکی از اتفاقی ست که زندگی ما صیادان را تحت تاثیر قرار داده است.در صید ترال یا کفروب، تور ماهیگیری بزرگی به شکل قیف استفاده میشود که از دو طرف به تختههایی متصل است و به دنبال شناور در بستر دریا کشیده میشود و با یک محاسبه ساده سود و زیان نشان میدهد که این شیوه صید، برخلاف شیوههای به نسبت سنتیتر در دریا چابهار و با این سبک و سیاق مضرراتش خیلی بیش از منافعش است.
از آنجا که این نوع تور کشیدن در آبهای میان سطحی و عمیق انجام و بر کف دریا کشیده میشود و در اصطلاح مثل یک جاروبرقی هر چه در دریا و کف آن باشد را صید میکند، اغلب موجب بر هم خوردگی توازن زیست دریایی شده ، آسیب فیزیکی جدی به همراه داشته ، ماهیان کوچک را که خوراک ماهی های بزرگتر هستند از بین برده و در نتیجه چرخه بقا در دریا را بهم زده است و نهایتا” باعث نسل کشی و انقراض ماهیان قابل صید و دارای ارزش اقتصادی و خوراکی شده است.
این دوستم گفت: یکی از دلایل مهم دیگر که باعث شده شغل ما کم رمق و مثل سابق نباشد دستکاری اکوسیستم خلیج چابهار با توسعه بی مطالعه اسکلههای بزرگ و عظیم الجثه در این خلیج است که در این اسکله متأسفانه انبارهای بزرگ سوخت نیز قرار دارد و همچنین شایٔبه بین ما صیادان به وجود آمده که مسیٔولین می خواهند بنادر شهید بهشتی و شهید کلانتری را به هم وصل کنند و اگر این اتفاق بیفتد خیلج چابهار کامل و ۱۰۰٪ خشک می شود و این یعنی اشتغال و معیشت ما نیز به صورت کامل از بین خواهد رفت و همچنین تازگی ها شنیدیم که مسیٔولین محلی می خواهند انبارهای متانول در بندر شهید بهشتی ایجاد کنند و خط لوله انتقال آن را که از شهرک پتروشیمی شروع و تا بندر شهید بهشتی ادامه دارد در بسیاری از نقاط از دل شهر و از درون بافت مسکونی شهر چابهار عبور دهند!!!
به اعتراف خود شرکت های مذکور مسیر پروژه خط لوله انتقال متانول جان هزاران شهروند چابهاری را در معرض خطر مرگ قرار میدهد که یقینا” فاجعه ای انسانی دیر یا زود رخ خواهد داد.این موضوع نیز به نگرانی ما افزوده است و مشکلات اینچنینی باعث شده و می شود که این خیلج که از قدیم الایام محل صید قایقی و سنتی ما صیادان چابهاری بوده است و ما بامدادان که خورشید دلانگیز با پرتوهایش به طبیعت روح تازهای میبخشد سوار بر قایق امید به دل دریا میزنیم تا لقمه نانی بهدست آوریم، با کیلومترها فاصله گرفتن از ساحل زیبا و پهن کردن تور ماهی در بستر دریا رنج و مشقت فراوانی را به جان میخریم تا دوباره به ساحل مقصود برسیم اما با دست خالی برمیگردیم! ؛ صید دیگر مثل گذشته نیست ، این موضوع باعث شده شرمنده خانواده خودمان باشیم و با توجه به تورم و گرانی که در چابهار به وجود آمده شغل صیادی دیگر به صرفه نیست و کفاف زندگی ما را نمی دهد و بعضی موقع ها وقتی میخواهم از فشارهای زندگیم کم شود و بعضی موقع ها وقتی می خواهم از فشارهای زندگی فرار کنم می آیم در این ساحل در تنهایی خودم مشروب می خورم.”
صحبت های این دوست مرا به فکری عمیق فرو برد، ازش خواهش کردم که دست از آسیب زدن به خود بردارد و با سایر صیادان به فکر چاره کار برای معیشت خود و خانواده اش باشد.
ازش با ناراحتی و دلی پر غصه خداحافظی نمودم لیکن نیک میدانستم که صیادی که دستش از همه جا کوتاه است به تنهایی راه به جایی نخواهد برد و باید سایر شهروندان دخالت کنند و مطالبه کنند و پیگیری کنند و مسیٔولین امر هم سیاست هایی متناسب با زیست بوم دریایی و ساحلی منطقه اتخاذ کنند تا آسیب طرح های توسعه ای به حداقل ممکن برسد.
التماس تفکر